پارسا میخواد بازی کنه
الهی قربونت برم که روز به روز نازتر میشی
عزیزم حالا که بزرگتر شدی تو خونه حوصله ات سر میره و میدونم که از تنهایی هم شاکی هستی
تا من میریم سراغ کارای خونه دنبال من راه می افتی و با غر زدنا و گریه ها یه جورایی التماس میکنی که کنارت باشم
امروز صبح بعد از اینکه صبحانه رو خوردی کلی باهات بازی کردم من چهار دست و پا میرفتم و تو با ذوق و شوق دنبالم میکردیمن قایم میشدم و تو پیدام میکردی نیم وجبی با وجود اینکه ٩ ماه بیشتر نداری خوب میفهمی
تازگیا بابایی خیلی برات عزیزتر شده و حسابی تحویلش میگیری تا از خونه میره بیرون دنبالش راه می افتی و اگه وقتی میاد توی خونه اول به شما توجه نکنه و بغلتون نکنه بهتون بر میخوره
دیشب داشتیم با بابایی فیلم نگاه میکردیم یه صحنه ا ش پسره مادرش رو بغل کرد و با مهربونی بوسید به بابایی
گفتم کی باشه پارسا بزرگ شه و اینجوری منو بغل کنه و ببوسه