آغاز یک خداحافظی....
سلام دوستای مهربونم ،پارسا یک هفته است که روزا شیر نمیخوره و داره با عادت شیرین کودکی خداحافظی میکنه ،شبا هم تو گهواره اش میخوابه و فقط موقتا نصفه شبا شیر میخوره که انشالله تا چند وقت دیگه اونم حذف میشه .........
دنبالم بیاین..
با این روش تدریجی نه مادر اذیت میشه و نه کوچولوی نازش پارسا که خدا رو شکر تا حالاخوب همراهی کرده حتی از مامانشم بیشتر حواسش جمعه ،دیروز حواسم نبود و داشتم با عمه پارسا حرف میزدم که اومد کنارم و هی صدام میزد منم بر طبق عادت خواستم بهش شیر بدم که یهو چشای پارسا از تعجب گرد شد و گفت مامایی نه اَقهو بعد بغض کرد و قیافه ناراحتی به خودش گرفت که دلم کباب شد و از خودم خیلی عصبانی شدم که اینجوری دلشو شکستم... اینکار یکی دو بار دیگه هم تکرار شد که واقعا غیر عمد بود چیکار کنیم بعد دو سال ترک عادت موجب مرض است حالا فکر کنید برای بچه ها چقد سخته ترک این عادت شیرین
خیلی جالبه که اینقد مقیده که روزا نباید شیر بخوره ،خدا رو شکر تغذیه اش هم بهتر شده وبر عکس گذشته حالا اون برای غذا خوردن دنبال من میدوه و تمایل بیشتری داره و هر غذایی میخوره میگه مامانی "خوشطعمه" یعنی "خوشمزه است"
از دیروز گل پسری یه کم آبریزش بینی و تب داره که دارم بهش استامینوفن میدم شبا به خاطر این مسئله بیدار خوابی داریم که انشالله زودتر خوب بشه.